فان حزب الله هم الغالبون
منوی اصلی
لینک دوستان
  • جی پی اس موتور
  • جی پی اس مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فان حزب الله هم الغالبون و آدرس seyedalikhamenei7.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





  • پایگاه جامع عاشورا
  • ابزار و قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه
نویسندگان
درباره

به وبلاگ من خوش آمدید
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 13
بازدید کل : 58194
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد آهنگ

ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:59 توسط علیرضا

حجت الاسلام روحی تعریف می‌کند:
خیلی از داستان‌هایی که آیت الله بهجت نقل می‌کردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند می‌گفتند. دوستان می‌گفتند: این خودش است. می‌گفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیه‌ای که اغلب آن را نقل می‌کردند به صحت این مطلب پی بردیم.
ایشان بارها می‌فرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچه‌های کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچه‌ها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و می‌خواستم مراقبت کنم که چه کار می‌خواهند بکنند آقا. دیدم به آن‌ها فرمودند: جن ترس ندارد، آن‌ها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال می‌گفت یک آقایی، به این بچه‌های کوچک می‌گفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آن‌جا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامه‌ام کنارم است. رفت به آن‌ها گفت: این لشکر خداست."
عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جمله‌اش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه می‌گفتند: یک آقایی بود.



برچسب ها : آیت الله بهجت، داستان های آیت الله بهجت,

ارسال شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:58 توسط علیرضا



برچسب ها : غیبت,

ارسال شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:52 توسط علیرضا



برچسب ها : نا امیدی,

ارسال شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:40 توسط علیرضا



برچسب ها : فوتبالیست ها, نماز فوتبالیست ها,

ارسال شده در یک شنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:4 توسط علیرضا

افسران - شعری کودکانه برای امام زمان (عج)


ارسال شده در یک شنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:4 توسط علیرضا

افسران - تکراری ولی دلی


ارسال شده در یک شنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:3 توسط علیرضا

افسران - با خامنه ای به کربلا می آییم.


ارسال شده در یک شنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:1 توسط علیرضا

افسران - قلب ایران ...




صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد